خبرگزاری حوزه | فرصتها مانند ابرها در گذرند. از روزی که برگه آزمایش به من فهماند که دیگر آن موجود همیشگی نیستم؛ ۱۴ سال میگذرد.
شاید آن لحظه هیچ گاه به اکنونم فکر نمیکردم. اصلاً آنقدر غرقِ شادی مادر شدن بودم و نگران شرایط و هزار مسئله دیگر… فکر نمیکردم که ابرهای از پس هم روان، مانند عقربههای سوار بر مرکب، میتازند و تا نجنبم، عمریست که دیگر نیست.
اما حالا بیآنکه طولانی بودن این ۱۴ سال را حس کنم، واقعیتی به نام نوجوان کنارم ایستادهاست. واقعیتی که دوستش دارم بیشتر از جانم. واقعیتی که برای دیدنش باید سرم را به بالا بچرخانم. واقعیتی که بزرگ شده، قد کشیده و حالا مشکلاتش، دغدغههایش و هزار مسئله دیگر کنارش رشد کرده و عرض اندام میکند.
واقعیتی که شاید منِ دیگرم باشد. گاهی نیاز به آینه نمییابم. وقتی که از گوشهی خانه خود جوان شده ام را مینگرم و دوباره تمام نگرانیهای نوجوانیام به سراغم میآید.
فردا چطور دوست پیدا کنم؟ چگونه خودم را به همکلاسیها ثابت کنم؟ چطور حواسم را جمع کنم تا درس را بهتر بفهمم؟
و هزار نگرانی دیگر و هزار شبهه دیگر...
دین، خدا، هویت...
اصلاً در این دنیای بزرگ چه کسی راست میگوید؟
نوجوانِ من در عصری جدید و دنیایی جدید زندگی میکند. از بچگی گوشی را کنار خود احساس کرده او حالا از من بیشتر درباره بسیاری از مطالب و نرمافزارها میداند. حالا حتی برای خواندن درسهایش باید با تکنولوژی همگام شود.
همین تکنولوژی، هزار راه ورود به دنیای شبهه و شک را در دل نوجوان باز میکند.
هزار راه نرفته را نشان میدهد. طعم هزار دروغ را در کامش میریزد.
او را موجودی متفاوت معرفی میکند که در خانواده تنها و غریب مانده.
این تکنولوژی آنقدر او را از خودش دور میکند که نشان دادن خودِ واقعی به او سخت و وقت گیر بهنظر میآید. او را با خود واقعیاش به جنگ دعوت میکند. جنگی که شکستی حتمی برای نوجوان است.
اینها گوشهای از دنیای نوجوانِ من با تکنولوژی است.
اما آیا همیشه دنیا اینقدر سیاه است؟
آیا مَفرّی هست؟
یکی از مسائلی که اکنون ما در زندگی مواجه هستیم، ترغیب به فرزندآوری است و انذار از عواقب پیری جامعه. همین حالا که عدهای از افراد دغدغهمند جامعه به ندای پیر فرزانه لبیک گفتند، وقت توجه به دورهی نوجوانیست. زیرا چهرهی واقعی تربیت مادر و پدر، در نوجوانیِ فرزند خود را نشان میدهد.
این فرزندانی که با انگیزه و هدفی الهی پا به عرصه وجود گذاشتهاند، سالهای نه چندان دور نوجوانان عزیز ایراناند. از همین امروز به فکر تربیت دینی و فکری خود و فرزندانمان باشیم؛ زیرا ابرهای فرصت بسانِ مثال امیرالمومنین (ع) در گذرند و فرصت را از همین اکنون باید غنیمت دانست.
پدر و مادر باید خود را به سلاح علم و ایمانِ قلبی و یقینی مسلح کنند تا در روزگار نوجوانی فرزند خود، بتوانند بهترین یار برای فرزندانشان باشند.
فرزندان این عصر، شاید همان فرزندان آخرالزمان باشند. همان زمانی که در آموزههای دینی ما ازآن مکرر یاد شده است. همان زمان که نگهداشتن دین، سختتر از نگهداشتن زغال افروخته در دستان است.
همان مقدار که خود را از حیث اطلاعات غنی میکنیم، باید گوشهی دل و چشم را به خداوند متعال داشته باشیم. حکیمی میگفت: بعد از نمازهای یومیه، برای عاقبت بخیری و با ایمان ماندن فرزندانتان زار بزنید. دعای پدر و مادر در عاقبت بخیری فرزندان را جدی بگیرید.
والدینی که اکنون میوه باغشان به ثمر رسیده با توکل بر خدا، باید خود را مهیا کنند برای کمک به نوجوانشان، برای عبور از گردنه سخت زندگیاش. این امر مهیا نمیشود جز با مطالعه و بررسی ابعاد وجودی نوجوان به اضافهی توجه به شرایط کنونی و چاشنی صبر و البته اعتماد به فرزندان.
اگر همه عوامل را کنار هم و بجا بکار بردیم. توکل علت تامه این رویداد است.
با وجود تمام فراز و نشیبهای دوران نوجوانی دل را محکم کنیم به کلام نورانی امیرالمومنین؛
امام علی (علیه السلام) میفرمایند:
«قلب نوجوان، در حقیقت چونان زمینی بایر است که هرچه در آن افکنده شود، میپذیرد.» (تحفالعقول ص ۷۰)
امیرالمومنین علیهالسلام به پدران نیز توصیه میکند: «با فرزندان خود دوست شوید؛ زیرا مودّة الآباء قرابة بین الأبناء؛ دوستی میان پدران سبب خویشاوندی میان فرزندان است» (حکمت ۳۰۸، نهجالبلاغه).
امام که خود پدرِ امت هستند، دوستی و محبت را عامل مهم و تأثیرگذار در تربیت فرزندان میدانند.
فرزندانی که با حب و ولایت امیرالمومنین (علیهالسلام) رشد کنند، میتوانند زمینه ساز ظهور فرزند ایشان نیز باشند.
به امید نسلی پاک و طاهر و ولایی، برای اسلام عزیز و ایران عزیز.
انشاءالله
فاطمه میری طایفه فرد